نــــذر کردم تا بیـــایی هرچه دارم مـــــــال تــــو چشم های خسته ی پرانتظارم مـــــال تــــو یک دل دیوانــــــــه دارم با هــــزاران آرزو آرزویــــم هیچ قلب بیقرار مــــــــــال تــــو
فاصله زیاد نمی شود تو اگر آنجا من اینجا تپش های قلبت شیشه را آرام نمی گذارد که اشک هایت را من گریه میکنم و احساس دستهایت سرم را نوازش می دهد که رویاهایت را هم من در سر می پرورانم فاصله از درکهایمان است نه از کوچه و جاده ها تمام تصور توراهرشب در آغوش میکشد دستهایم رویای من |
About
به وبلاگ من خوش آمدید لطفا برام نظر هم بزاریدممنون
Home
|