در این روزها به انتـــــــظار زمستان نشسته ام ..... به انتــــــظار شب یلدا ..... پائیز آمد و رفتنی شد ..... جای خالیـــــت پر رنگ تر شده است ..... و من تنــــها تر شده ام بیقرار تر شده ام ..... دست خودم نیست ..... ولی امیدوارم.... به انتــــــظار می نشینم تا روزی روزگاری ..... دوباره متولد شدن را بــــا تــــو تجربه کنم ..... راستی .... آرام جانــــم ....زمستان نزدیک است.... وهوا سرد.... لباس گرم بپوش.... و شال گردنت را محکم تر ببند....
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
به وبلاگ من خوش آمدید لطفا برام نظر هم بزاریدممنون
Home
|